![]() |
احترام به قرآن، تنها راه نجات
ضرورت مهجوريت زدائي از قرآن :
« قرآن محترم است و بايد جلدش را نيز بوسيد و بالاي سر گذاشت. مرحوم علامه طباطبايي (ره) شبهاي پنجشنبه و جمعه جلسات هفتگي با بعضي از شاگردان خود داشتند. در خانه بيشتر طلبه ها كتاب و قرآن و كتابخانه وجود دارد. هنگامي كه ميخواستند در اتاق بنشينند، مواظب بودند تا پشت به قرآن ننشينند. حتي اگر كتاب روايت اهل بيت (ع) مثل بحارالانوار، روي زمين بود، آن را برداشته و بوسيده و كنار ميگذاشتند. اين نشانه تقوي است.
خدا درباره قرباني ميفرمايد:«لَنْ ينالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لادِماوها»(1)؛ خدا كه مي فرمايد قرباني كنيد، براي اين نيست كه خون يا گوشت قرباني به خدا ميرسد. خدا به گوشت و خون قرباني كاري ندارد «وَ لكِنْ ينالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ»؛ آن تقوايي كه در دل شما وجود دارد با خدا ارتباط برقرار مي كند. تقوا نشانه آن است كه براي خدا و دين خدا احترام قائل شده ايد. احترامي كه به قرآن مي گذاريد نيز شما را در نزد خدا عزيز ميكند وگرنه بوسيدن و اين سو و آن سو نهادن قرآن كه تاثيري براي خدا ندارد.
قرآن ميگويد:«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا»(2)؛ با اين حال عده اي در هنگام قرائت قرآن مي گويند و مي خندند و اصلاً توجه و احترامي به قرآن نمي كنند. عالم هستي اسراري دارد. اين كاغذ كه مي بينيد بر روي آن قرآن چاپ شده است. آنچه به صورت نوشته بر روي آن است نمايانگر آن چيزي است كه بر پيغمبر خدا نازل شده است. به همين دليل خدا در اين نوشته نوري قرار ميدهد كه اگر اين نور، مردهاي را زنده كند، نبايد تعجب كرد. ايمان ما ضعيف است.
قدرت پنهان فوق العاده در آيات :
آيات قرآن تا آنجا قدرت دارد كه خدا مي فرمايد:«وَ لَوْ اَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ اَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْاَرْضُ اَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتي»(3)؛ چه بسا كساني هستند كه با استفاده از چند آيه قرآن به صورتي خاص، مي توانند طيالارض داشته يا بيماري لاعلاجي را شفا داده و يا مشكلاتي لاينحل را حل كنند. قرآن داراي چنين عظمتي است. خوشبختانه پس از انقلاب اسلامي اهميت يادگيري و فراگيري قرآن وترويج آن براي همه آشكار شده است. اما آنچه مايه تاسف است عمل نكردن به تعاليم قرآن است. با اينكه ميدانيم قرآن و محتواي آن چيست اما براي عمل و به كارگيري آن تلاش نمي كنيم. بعضي از دستورات قرآن هست كه شايد انسان در طول عمر يك مرتبه يا دو مرتبه هم، موفق به اجراي آن نشود. مثل آيه سوره مزمل كه خدا مي فرمايد:«إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ اَنَّكَ تَقُومُ اَدْني مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ»(4)؛ قرآن درباره عده اي از اهل كتاب ميفرمايد:«إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا»(5)؛ تاكنون چند نفر از مسلمانان را ديده ايد كه همچون اين دسته از اهل كتاب با شنيدن آيات قرآن بر روي زمين بيفتند و سر به سجده بگذارند: «وَ يَخِرُّونَ لِلْاَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»(6)؛ آيا در طول عمر خود به چنين دستوري عمل كرده ايم؟ اين نشانه ضعيفي ايمان است. اين ايمانها با ايمان كربلايي كاظم، خيلي فاصله دارد. ايمان به خدا هيچ ارتباطي به اين ندارد كه ما چه ميزان اصطلاحات و الفاظ، يا چند زبان خارجي مي دانيم، يا اينکه درجه دكتري يا پرفسوري يا حجت الاسلام يا آيتاللهي داشته باشيم. يك يهودي ممكن است، ايمان قوي داشته باشد و اسلام بياورد و از اولياءالله شود تا جايي كه قرآن از او تعريف كند. عالم مستجابالدعوهاي نيز ممكن است، تا جايي تنزل پيدا كند كه قرآن بگويد مثل سگ ميماند. اين ويژگي انسان است ميتواند تا اعلي عليين اوج بگيرد و ميتواند تا اسفل السافلين تنزل كند. اين به اراده انسان بستگي دارد.
سقوط در انتهاي گمراهي :
بايد قدر لحظه هاي عمر را بدانيم، قدر نفسهايي كه مي كشيم.حساب کنيم از صبح تا شام درباره چه چيزهايي صحبت كرديم و اين صحبت ها چه فايدهاي داشته؟ درباره چه چيزهايي فكر كرديم و چه نتيجهاي گرفتيم؟ آيا درباره قرآن و خدا فكر كرديم؟
بدون محاسبه نفس، انسان آنقدر سقوط مي کند که نبوت پيامبر و نورانيت قرآن و حتي وجود خدا را انكار مي كند و با تصور غلط خود مي گويد: «پيغمبر(ص) همچون مرتاض ها براي چله نشيني به كوه حرا مي رفت و پس از يافتن خلسه اي عرفاني و روحي، در حالت خلسه و توهم، مي پنداشت كه كسي به او گفته است «اقرء»؛ بخوان! براي همين مي گويد قرآن مجموعه اي از ذهنيتهايي است كه پيامبر در آن دوران داشته است!
انسان وقتي تنزل ميكند، به زير صفر رسيده و از چهارپايان هم پستتر و بيشعورتر و نفهمتر ميشود. چهارپا بر افراد گمراه و هتّاك به قرآن شرف دارد. قرآن هم ميفرمايد:«اُولئِكَ كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ»(7)؛ و در جايي ديگر ميفرمايد:«فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»؛ اگر كسي، مدتي درس خواند يا از اسلام سخن گفت و يا عبادتي انجام داد و حتي به درجه اولياء رسيد، اين دليل نميشود تا آخر عمر از اولياء الله باقي بماند.
احترام به قرآن، تنها راه نجات انسان :
اگر ما بخواهيم از قرآن استفاده كنيم از همين احترام ها بايد آغاز كنيم، بايد جلد قرآن را ببوسيم و روي چشم بنهيم. وقتي صداي قرآن مي آيد سكوت كنيم و بشنويم و احترام كنيم. اينها زمينه اي ميشود تا انسان ايمان پيدا بكند و آن را تقويت نمايد. رشد ايمان به عمل است نه با حرف و نه با جدل. البته بايد پاسخ شبهات را براي اتمام حجت بيان كرد ولي بايد دانست چنين افرادي با اين پاسخ ها از گمراهي بيرون نمي آيند:خَتَمَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ، فَمَنْ يَهْدِي مَنْ اَضَلَّ اللّهُ»(8)؛«اَفَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ اَضَلَّهُ اللّهُ عَلي عِلْمٍ»(9)؛ خدا او را گمراه كرده است. البته در مورد كسي كه گرفتار شبهه شده و به دنبال هدايت است، بايد شبهه را پاسخ گفت. با اين اوصاف اگر احترام به قرآن از همين مراحل ابتدايي شروع شد، به معناي كلام آن بيشتر توجه كرده و سعي ميكنيم معني آن را فهميده و به آن عمل كنيم. وقتي به قرآن عمل كرديم از نورانيت آن استفاده ميكنيم و هر لحظه بر توفيقات ما افزون مي شود تا گام به گام به سمت خدا نزديك تر شويم. اما وقتي درست بر ضد قرآن عمل كنيم:«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ اَساوا السُّواي اَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ»(10)؛ سرانجامِ گناه، ضعف ايمان خواهد بود و سرانجامِ ضعف ايمان، كفر.»
سخنراني آيت اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري ،قم، 18/06/87
1. حج / 37. 2. اعراف / 204. 3. رعد / 31.
4. مزمل / 20. 5. مريم / 58. 6. اسراء / 109.
7. اعراف / 179. 8. روم / 29. 9. جاثيه / 23.
10. روم / 10.
:: موضوعات مرتبط: ، ،

